خرابکاری
مانی جونم امروز ظهر هفت سین رو آماده کردم و گذاشتم رو میز و رفتم تا آجیل و شیرینی رو بیارم که یهو یه صدای عجیبی شنیدم انگار کلی ظرف ریخته باشه زمین با سرعت جت خودم رو بهت رسوندم و تو هم زدی زیر گریه محکم بغلت کردم و تنها چیزی که میگفتم این بود فدای سرت ده بار تکرارش کردم باید بدونی که رومیزی رو کشیده بودی و کاسه کوزهء مامانو بهم زدی اینم عکس آثار جرمت قربونت برم با این همه کار که مونده یه جارو کردن و مرتب کردن هفت سین انداختی گردنم بازم میگم فدای سرت خدا رو شکر که چیزیت نشد ...
نویسنده :
مامان ماني جون
17:57